ای ماه بمان که دلم تب کرده از بی هوایی.... و این جشن را طول بده........
نه فرصت چانه زنیمان مانده نه راه نشستنمان......
دوست دارم همیشه تو را نفس بکشم ای اکسیژن خالص شبهای رها...
دلم در فضای نیایش شبهای تو زنده بودنش را به رخ برگهای خشک پاییز میکشد و چشمهایم خواب را نیامده پس میزنند.....
تمام ثانیه هایت بوی کرامت میدهد و تمام لحظه هایت سرشار از نسیم ارادت.....عشق
تو را نمیشود نگه داشت که میروی برای آمدنی دیگر و مرا نمیشود ....که میروم برای نیامدنی عمیق
فرصت تکرارتان را همیشه هست و مرا فرصت اصرار محدود تر از فضای یک لحظه نفس کشیدن گل نسترن شاید نباشد
لیست کل یادداشت های این وبلاگ