باران،باز باران،شیشه پنجره را باران شست،از دل من اما چه کسی نقش ترا خواهد شست

رؤیای نسیم - هوای بارانی
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
هوای بارانی

رؤیای نسیم

یکشنبه 87 اسفند 11 ساعت 6:51 عصر

چه زود گذشت، هنوز باورم نمیشود همه چیز مثل یک خواب شیرین،مثل یک رؤیا،مثل یک نسیم کوتاه به صورتمان وزید و تمام شد ، تا آمدم که حرفهای تنهاییم را با تو در میان بگذارم همه چیز تمام شد همه چیز .......
حتی ستاره فرصت چشمک زدن نداشت.چقدر ماه خیالش از بابت تو راحت بود .بیچاره ماه.کاش اغتشاش فرکانس برق نگاهت از طول موج جدایی ما بیشتر بود.مطمئنم آن موقع دیگر کم نمی آوردیم.......

((این را برای یک عزیز نوشتم که جای خالیش در قلبم همیشگی است))



  • آخرین برگ سفرنامه ی باران این است:که زمین چرکین است
  • به قلم : باران | تو هم یه مهربون باش


    لیست کل یادداشت های این وبلاگ

    .......
    سؤال مبهم تاریخ
    یک امتحان سخت
    باز باران
    خداحافظ دوستای خوبم
    [عناوین آرشیوشده]